سردار شهید احمد پاریاب از همرزمان نزدیک شهید همت و از فرماندهان لشگر 27 محمد رسولالله(ص) بود. حاج احمد پاریاب در اوایل سن جوانی به درجه فرماندهی گردان میرسد که بیش از 300 نفر را زیر پوشش خود دارد. او فرمانده گردان ویژهای بهنام گردان شهادت بود.
مسئولیت گردان شهادت از اسمش پیدا بود، یعنی یک گردان شهادتطلب؛ گردانی که آماده زدن به خط اول دشمن است. پاریاب فرمانده گروهی از بهترین بچههای دفاع مقدس بود. اگرچه همه بچههای رزمنده شهادتطلب بودند، اما گردان شهادت بهطور ویژه این خصوصیت را داشتند و هر لحظه منتظر شهادت بودند.
اینها فعالیتشان بهگونهای بود که یا باید در کمین دشمن میرفتند یا با آرپیجی مقابل تانکهای دشمن حاضر میشدند و خطرات گوناگونی را که هر لحظه گریبانگیرشان بود تجربه میکردند، همه اینها نیازمند شجاعت و دلیری زیادی بود، در آن زمان به تشکیل چنین گردانی نیاز بود. هر موقع در لشکر 27 محمد رسول الله(ص) کار گره میخورد، شهید همت، فرمانده لشکر میگفت: «کار را بدهید به احمد پاریاب تا برود با بچههایش گره را باز کند.»
اما پاریاب بعد از سلحشوریهای بسیار در انتهای جنگ با دو نوع مجروحیت سخت میان خانواده بازگشت؛ یکی مجروحیت شیمیایی و دیگری مجروحیت اعصاب و روان که هر کدام بهتنهایی شرایط زندگی را برای یک جانباز سخت و طاقتفرسا میکند، تنگی نفس و مشکل شیمیایی آزارش میداد، سالهای سال با کپسول اکسیژن این طرف و آن طرف میرفت، روزهای آخر عمرش به دوستانش گفته بود "داروی شیمیایی که من نیاز دارم تحریم شده و اکنون وقت آن شده است که جان ناقابلم را در مقابل تحریمها سپر کنم."
مشکل اعصاب و روان و تشدید حملههای عصبی حاصل از موج انفجار زندگی خانواده را کنار او سخت کرده بود، به همین دلیل سالهای انتهای عمرش تصمیم میگیرد تنها و بهدور از همسر و فرزندانش زندگی کند. او راهی خانه کوچک و محقری در قرچک ورامین میشود و تنهایی روزگار را غریبانه سپری میکند بدون آنکه کسی از وضع زندگیاش خبر داشته باشد، نجیبانه بدون اعتراض به وضعیت مالی نامناسب امورات خود را بهسختی میگذراند و تا روز آخر دلش برای انقلاب و رهبری میتپد.
اسفند ماه سال 91 بود که خبر شهادت این فرمانده قدیم جنگ، زلزلهای در رسانهها بهراه انداخت.
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |